به ياد همه پدران آسماني
.کمي آن طرف تر
ميان بغض من و شاپرکها
بابا نفس داشت
هرچند سنگ صبوري جز
قاب عکس کنار طاقچه دلتنگي ندارم
اما مدت هاست
از هرچه بي تو بر من روا داشت روزگار ،
بيزارم
تقدير به خودخواهي خود
تو را از من گرفت
هنوز نفس ميکشد زمين
هنوز خاک سرد نيست
هنوز ياد لحظه هاي بودنت
آرامم ميکند
وگرنه به کدامين صبر ميشود
بي تو زندگي کرد پدر جان ؟؟؟
باز هم فصل عزاي تو شده يا مظلوم
ديده خونبار براي تو شده يا مظلوم
هر چه خوبي شده خلق اي ز همه خوبترين
همه اش وقف عزاي تو شده يا مظلوم
آفريد آنچه خدا بهر تجلي تو بود
عشق حق خرج به پاي تو شده يا مظلوم
کربلا صاحب يک وسعت نا محدود است
همه جا صحن و سراي تو شده يا مظلوم
انبيا گريه کن بزم عزايت هستند
که خدا نوحه سراي تو شده يا مظلوم
ارمني، گبر، يهودي، ز تو حاجت گيرند
همه مشمول عطاي تو شده يا مظلوم
کيستي که همه گلها ز غمت پژمردند
بلبلان نوحه سراي تو شده يا مظلوم
کيستي که دل عشاق به نامت لرزد
اشکشان رمز بقاي تو شده يا مظلوم
ناله ها سر زد و فرزند شهيدي مي گفت:
پدرم آه، فداي تو شده يا مظلوم
تو حسيني و ظهور پسرت نزديک است
فرج او به دعاي تو شده يا مظلوم
اشعار ويژه ماه محرم ، تاسوعا و عاشوراي حسيني در سايت آيه هاي انتظار
جاده هاي بياباني،
حرمتِ پاهاي زخمي را نگاه نداشته اند.
تازيانهها پيکرِ سه ساله را خوب ميشناسند
و خورشيدي که آتش ميگريد
و عطش را در حنجره ها سنگين تر ميکند.
و اينک، شبِ شام، سنگين بر شهر لميده است؛
چنان که سقفِ ويرانه را توانِ تحمّل نيست.
لهيبِ ماتمي که از خرابه ميترواند،
قصرِ ابليسِ عليهالسلام را به آتش کشيده است.
بادها زوزه ميکشند و ابرها، سياه اشک ميريزند.
امّا ميان اين همه غوغا، ضجّهاي کودکانه،
ستونهاي متزل شام را به لرزه نشانده است.
کسي پيشتر اگر رفت، خواهد شنيد و خواهد ديد،
دخترکي سياهپوش که هر لحظه،
نامِ پدر بردنش، عطوفت را در دلِ
حتّي سنگها، به آتشفشاني بدل ميکند.
پيشتر بايد رفت؛ بايد ديد.
اينک اين فرزندِ سه ساله حسين عليهالسلام است
که چنين خسته و عطشناک، زانو به آغوش کشيده است.
بايد شنيد اين دخترِ تازه زادِ حسين عليهالسلام است
که هنوز کامي به شيريني از دنيا نگرفته،
به ماتمي سوزاننده، جراحتِ فراغِ پدر را
در حنجره مزمزه ميکند.
ويژه نامه شام غريبان در سايت آيه هاي انتظار
حيرت ناك بر سينه شنها رو به ناكجا آباد نهادند
و دهها اسب مستانه همرزم ميجستند
اسباني كه به غنيمت، غارت و چپاول عادت كردهاند
عادت كردهاند گلهاي بنفشه را له نمايند
و شكمهاي كودكان را بدرند .
دل زمين زير سمْكوبههاي اسبان
بر سينه شرحه شرحه حسين، ميلرزيد
از آن پيكر سيمين،
عطر بوسههاي محمد و زهرا به هوا بر خواست
با فضا درآميخت
و با دانههاي شن صحرا
و تاريخ
آتش، مستانه خيمه را در كام ميكشد
فريادهاي كودكان تا فراسوي دنيا ميرود
و گرگهاي قساوتمند زوزه سر ميدهند
و شبيسياهناك و تاريك است
باد شنها را ميپراكند
كفني نازك از غبار، براندامان عريان
و قبايل در نشئه غارت و چپاولند
فرات به فرار ميانديشد
و سر حسين بر بلنداي نيزهاي ميدرخشد
به آخر دنيا مينگرد .
به كاروانهايي كه از رحم روزگاران ميآيند
صلي الله عليک يا ابا عبدالله و علي الارواح التي حلت بفنائک
عليکم مني جميعا سلام الله ابدا ، مابقيت و بقي اليل و النهار
ويژه نامه عاشوراي حسيني در سايت آيه هاي انتظار
اي دختر رسول خدا؛
اي بهانه هستي عالم؛ اي بزرگ ترين اسوه صبر
اينک آن گونه جان سوز و جان گداز مي روي که
چشم هاي صبورترين و مظلوم ترين بنده خدا
علي مرتضي عليه السلام ، نيز لحظه اي نباريدن را تاب نمي آورد.
آينه مهرباني و رحمت بودي و اينک با دريايي از
درد و اندوه مي روي. براي صبوري و تحمل آمده بودي
و اينک با کوهي از بارِ سختي و مصيبت باز مي گردي.
آمده بودي براي صبوري، براي بردباري و ايستادگي؛
براي آن که در کودکي مادرِ پدر باشي
و در جواني ياورهمسر و اينک همسرِ داغ دارِ توست که
به تنهايي بار آن همه مصيبت را با درد فراق تو يک جا به دوش مي کشد
با غسل دادن تو، همه دردها و رنجها را دوره مي کند
اشک مي ريزد، امّا تاب مي آورد.
همه صبوري تو و همه بردباري اين لحظه هاي پر درد
همسرت علي عليه السلام براي آن بود که گوهر اسلام تابنده بماند
و اينک ما دوستداران و عاشقان تو امانت دارانِ آن گوهريم
و در حفظ اين امانت از تو ياري مي خواهيم.
ياري مان کن که سخت محتاجيم.
امضاء
شعر نفيسه سادات موسوي، شاعر جوان کشورمان در پي شهادت
سردار رشيد اسلام «حاج قاسم سليماني»
دستشان باز شد آلوده به خون، جانيها
بيدوام است ولي خنده شيطانيها
کم علمدار نداديم در اين کرب و بلا
کم نبودند در اين خاک سليمانيها
جاي هر قطره خون، صد گل از اين باغ شکفت
کي جهان ديده از اين گونه فراوانيها؟
آرزو داشت به ياران شهيدش برسد
رفت پيوست به حاج احمد و طهرانيها
شعله شد خشم فروخورده ما از اين داغ
کم مباد از سرشان سايه نادانيها
برسانيد به آنها که پشيمان نشوند
ثمري نيست در اين دست پشيمانيها
غيرت است اين که همه پير و جوان ميبندند
گره بر چکمه و سربند به پيشانيها
انتقامش به خدا از حججي سختتر است
واي از مشت گرهکرده ايرانيها!
راهي قدس شده لشکر آزادي قدس
اين خبر را برسانيد به سفيانيها
درباره این سایت