حيرت ناك بر سينه شنها رو به ناكجا آباد نهادند
و دهها اسب مستانه همرزم ميجستند
اسباني كه به غنيمت، غارت و چپاول عادت كردهاند
عادت كردهاند گلهاي بنفشه را له نمايند
و شكمهاي كودكان را بدرند .
دل زمين زير سمْكوبههاي اسبان
بر سينه شرحه شرحه حسين، ميلرزيد
از آن پيكر سيمين،
عطر بوسههاي محمد و زهرا به هوا بر خواست
با فضا درآميخت
و با دانههاي شن صحرا
و تاريخ
آتش، مستانه خيمه را در كام ميكشد
فريادهاي كودكان تا فراسوي دنيا ميرود
و گرگهاي قساوتمند زوزه سر ميدهند
و شبيسياهناك و تاريك است
باد شنها را ميپراكند
كفني نازك از غبار، براندامان عريان
و قبايل در نشئه غارت و چپاولند
فرات به فرار ميانديشد
و سر حسين بر بلنداي نيزهاي ميدرخشد
به آخر دنيا مينگرد .
به كاروانهايي كه از رحم روزگاران ميآيند
صلي الله عليک يا ابا عبدالله و علي الارواح التي حلت بفنائک
عليکم مني جميعا سلام الله ابدا ، مابقيت و بقي اليل و النهار
ويژه نامه عاشوراي حسيني در سايت آيه هاي انتظار
درباره این سایت